خواب

 

پرونده ی خواب

علائم خواب آور

قشر مغز به همه ی مناطق مغز: من كاملا بيدارم. آبا مجبورم بخوابم؟

غده ی پينه آل به قشر مغز: شب است. كمی ملاتونين نازنين شما را می خواباند.(ملاتونين فعاليت قشر مغز را كم می كند. غده ی پينه آل هر شب در يك چرخه ی 24 ساعته، مقداری‌ملاتونين ترشح می كند)

RAS(يك سيستم تنظيم كننده ی فعاليت در ساقه ی مغز است) به قشر مغز: زود باش! نوبت شماست. اين جا مقداری سرتونين(ماده ی شيميايی عاقلی است كه آتش احساسات شما را خاموش می كند. سرتونين قشر مغز را آرام می كند.) است كه برای خوابيدن به شما كمك می كند.

قشر مغز: خُر...

 

اصطلاحات مغز پيچيده

Somniloqy   يعنی‌ صحبت كردن در خواب و Somnambulism يعنی راه رفتن در خواب.

در سال 1993 يك تاجر بريتانيايی كه در يك زباله دانی افتاده بود، توسط ماموران آتش نشانی نجات پيدا كرد. او هنگام خوابگردی در شب به آن جا رفته بود.

تشخيص خوابگرد:

از هر بيست كودك يك نفر در خواب راه می رود. بعضی از بزرگسالان هم وقتی استرس دارند، اين كار را می كنند. مامان، بابا، برادر، خواهر و هامسر(يك نوع حيوان) در خواب راه می روند؟ چند علامت برای تشخيص اين حالت وجود دارد. برای مثال چشم ها باز هستند؛اما خوابتد(نمی بينند). گاهی پرت و پلا گفتن يا داشتن چهره ی مات و مبهوت

بعضی از معلْم ها در صبح شنبه وقتی ظاهرا بيدار هستند اين كار را انجام می دهند.

يك درس عبرت

هر خوابی حتی اگر خوابگردی به همراهش باشد، بهتر از هرگز نخوابيدن است. در سال 1960 دانشمندان، برای اين كه اثرات كمبود خواب را روی مغز و بدن اندازه گيری كنند، چند داوطلب را بيدار نگه داشتند. آن چه كه می خوانيد داستانی، بر اساس اتفاقات واقعی است كه در طول اين آزم‍ايش ها پيش آمده است. پس سعی كنيد، چند دقيقه ديگر هم بيدار بمانيد...

 

خاطرات آزمايش های محروميت از خواب

نويسنده: آرتور خواب آلود (داوطلب)

توضيحات از:دكتر ايرمای ويك (شيفت روز) و دكنر هاگ كانتِ دراپ آف (شيفت شب)

دوشنبه شب:

بيدار ماندم و خوشحال بودم از اين كه می توانستم برای هميشه بيدار بمانم! با نوشيدن قهوه توانستم راه بروم. تنها مسئله اين است كه دكتر«كانت دراپ آف» اصرار دارد، همراه من به توالت بيايد تا يك موقع در آن جا خوابم نبرد.

ساعت 4 صبح سه شنبه

يك كمی خوابم گرفته است. می خواهم چرتی بزنم. با اين احساس مبارزه می كنم و كمی اسنوكر بازی می كنم.

صبح سه شنبه

دكتر كانت دراپ آف می نويسد:

حال آرتور خوب است. ضربان قلب و واكنش هایش طبيعی است. او را به يك دستگاهEEG متصل كردم و امواج مغز او هم طبيعی است.

شب سه شنبه

من تقريبا دارد خوابم می برد، اما دكتر كانت دراپ آف مرا ناگهان تكان می دهد و در گوشم فرياد می زند:«بيدار باش. بيدار باش!» احساس می كنم نمی توانم تحمّل كنم.

دكتر كات دراپ آف می نويسد...

 امشب آرتور خيلی خسته و عصبانی به نظر می رسد. ساعت 3 صبح وقتی نگذاشتم بخوابد سر من فرياد زد.

چهارشنبه

دكتر ويك می نويسد:

امروز آرتور حرف های چرت و پرتی می زند. او حرف هايش را تكرار می كند و به آرامی حركت می كند. او هنوز شطرنج بازی می كند و حتی در يك بازی مرا شكست داد. احتمالا مناطقی از مغزش كه مربوط به فكر كردن است،هنوز به طور طبيعی كار می كنند.

شب چهارشنبه

بادكتر كانت.دراپ آف از ديشب تا حالا صحبت نكرده ام. از صدای بلند موسيقی برای بيدار نگه داشتن استفاده كردم. می دانم دكر كانت دراپ آف اين كار را دوست ندارد.هاها!

احساس خستگی می كنم، اما اگر چشم هايم را ببندم حتما خوابم می برد. بايد راه بروم.

دكتر كانت دراپ آف می نويسد:

امشب آرتور بی نهايت خسته است.

پنج شنبه

روش دكتر ويك را كه هر روز صبح فرياد می زند:«بايست و سر حال باش!» را دوست ندارم. چرا او اين قدر خوش حال است؟ يعنی مثل من خواب آلود نيست. شرط می بندم شب را خوب خوابيده است. اگر چه... او با من خوب نيست بله همين طور است او مرا سرزنش می كند.

دكتر ويك می نويسد:

آرتور به طور واظحی از توان افتاده است و ضربان نبض او ابتدا تند و سپس كند می شود.

شب پنج شنبه

امشب دانه های نخود خوشمزه ترند.مطمئن هستم دكتر كانت دراپ آف در غذايم دارو ريخته است. اما چرا؟چرا؟ شايد می خواهد تلافی صدای بلند موسيقی را سر من در بياورد. من نشانش خواهم داد...

دكتر كانت-دراپ آف می نويسد:

آرتور به همه چيز بدبين شده است. اين نشانه ی بارز افرادی است كه كمبود خواب دارند.ما بايد موقعيت رازير نظر داشته باشيم.

جمعه

ديگر در شير من كورن فلكس نريزيد! مزه ی بدی می دهد.دكتر ويك با دكتر كانت.دراپ نقشه كشيده اند. آن ها فكر می كنند من بو نبرده ام كه به غذای من دست زدهاند.

،15،4 دقيقه بعد از ظهر من ايستاده ام. كف زمين مثل امواج درياست. حنما مسموم شده ام.

دكتر ويك می نويسد:

به نظر می آيد آرتور چيز های خيالی می بيند. بايد با دكتر كانت-دراپ آف تماس بگيرم و در مورد پايان دادن به آزمايش با او صحبت كنم.

شب جمعه

دكتر كانت دراپ آف می‌نويسد:

آرتور خودش را در توالت حبس كرده است. او فرياد می زند:«دست از سرم برداريد و مرا مسموم نكنيد!» من وضعيّت را از بيرون زير نظر دارم. می ترسم كار خشونت آميزی انجام دهد.

اين جا كاملا در امان هستم. فكر می كنم دكتر  كانت بيرون است. می توانم استراحت كنم! فقط يك دقيقه چشم هايم را روی هم می گذارم.خر...خر

صبح شنبه

دكتر كانت- دراپ آف و دكتر ويك:

در توالت را شكستيم و آرتور را كه به خواب عميقی فرورفته بود، پيدا كرديم. وقتی او را به تخت منتقل كرديم بيدار نشد.

عصر يكشنبه

من بيدار شدم. هنوز هم خوابم می‌آيد، اما خستگی ام از بين رفته است. چند روز اخير مثل يك كابوس بود. آيا واقعا پزشك ها مرا مسموم كرده بودند؟ الان هر دو اين جا هستند و به من لبخند می‌زنند. آن ها حتی آزارشان به مورچه هم نمی رسد. اين آخرين باری‌است كه من از خواب شب محروم ماندم.

دكتر ويك و دكتر كانت دراپ آف نتيجه گيری می كنند...

آرتور كاملا بهبود پيدا كرده است. نبض، ضربان قلب و امواج مغزی اش طبيعی ‌است. آزمايش ثابت كرد كه كمبود خواب باعث اختلال در تفكر و همچنين اثر روی‌ نبض و ضربان قلب می‌شود. با يك دوره خواب طولانی تر از حد معمول هم اين وضعيت می تواند ايجاد شود.

 

نظرات شما عزیزان: