Do a number on someone

نارو زدن،خيانت كردن،كسي را خرد كردن*

Hold one's tongue

جلو زبان خود را گرفتن،مواظب زبان خودبودن

Give me five

بزن قدش

Lead a dog's life

با فلاكت زندگي كردن،زندگي سگي داشتن،زندگي رقت بار داشتن

Stick to one's guns

پاي حرف خود ايستادن،از حق خود دفا كردن

Wet behind the ears

دهان كسي بوي شير دادن،بي تجربه و خام بودن،جوجه و بچّه بودن

In the hole

قرض بالا آوردن،زير بار قرض بودن،بدهكار بودن

Kick up one's heel

خوش گذراندن،خوش بودن،جشن گرفتن

Cross swords

سر شاخ شدن،درگير شدن،بحث و جدل كردن

Pull someone's leg

كسي را دست انداختن،سر به سر كسي گذاشتن،كسي را فيلم كردن

Go great gun

حسابي رو به راه بودن،قبراق بودن

Feel like a million dollars

كوك كوك،شنگول

Kick the bucket

غزل خداحافظي را خواندن،مردن

Get away clean

از مجازات فرار كردن

Full of it

چرت و پرت گفتن،مزخرف گفتن

*like:Richard did a number on his wife. He sold his house without her knowledge.